هنر


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : محمد میثم پورکاظمی
تاریخ : شنبه 30 آبان 1394
هنر


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمد میثم پورکاظمی
تاریخ : شنبه 30 آبان 1394
هنر


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمد میثم پورکاظمی
تاریخ : شنبه 30 آبان 1394
هنر


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : محمد میثم پورکاظمی
تاریخ : شنبه 30 آبان 1394
موسوی و ...

( مرگ بر موسوی )

 

یزدفردا " میر حسین موسوی  پنجمین نخست وزیر جمهوری اسلامی است. او پس از محمد رضا مهدوی کنی که در پی شهادت رجایی و باهنر به سمت نخست وزیری توسط امام (ره) منصوب شده بود، به نخست وزیری انتخاب گردید و در دوران جنگ نخست وزیر ایران بود.

وی متولد سال 1320 در خامنه است و در سال 1348 مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه ملی (شهید بهشتی) در رشته معماری اخذ نموده و از سال 1358 تا کنون عضو شورای انقلاب فرهنگی است. مهندس میر حسین موسوی در طول سال‌های حضور خود در عرصه سیاست به عنوان نخست‌وزیر، وزیر امور خارجه،‌ عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی ایران، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و... به فعالیت پرداخت اما از سال ???? با بر عهده گرفتن ریاست فرهنگستان هنر به فعالیت در این حوزه مشغول شد.
ایشان هم اکنون ریاست فرهنگستان هنر جمهوری اسلامی را نیز بر عهده دارد. همسر او زهرا رهنورد ریاست دانشگاه الزهرا را به عهده داشت. او دانش آموخته علوم سیاسی است با این همه او نیز در عالم هنر دستی دارد و تندیس "نرگس عاشقان" ساخته اوست که در میدان مادر (محسنی) در تهران نصب شده است.
مهندس موسوی در زمان ریاست جمهوری حضرت آیت الله خامنه‌ای ، به نخست وزیری رسید. او همچنین عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی و مدیر مسوول ارگان این حزب بوده است.
نقش میر حسین موسوی در قدرتمند شدن فرهنگستان هنر به اندازه‌ای است که این نهاد حتی از مرکز هنرهای تجسمی وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی نیز فعالیت‌های بیشتر و گسترده‌تری را انجام داده است. از فعالیت های هنری و علمی او می توان از شرکت در یازده نمایشگاه نقاشی انفرادی و جمعی، طراحی برای دانشگاه شاهد، طراحی گلستان شهدای اصفهان، طراحی بنای یادبود شهید خرازی، طراحی مجموعه فرهنگی - تجاری بین الحرمین در شیراز، طراحی مسجد سلمان فارسی برای نهاد ریاست جمهوری، طراحی مرکز مطالعات استراتژیک نام برد. 
میر حسین موسوی در بیانیه تقدیر از هشت سال تلاش دولت خاتمی که آن را در اختیار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) قرار داده، خاتمی و دوران هشت ساله‌ی دولت او را چنین توصیف می‌کند: «هشت سال دوران ریاست جمهوری فرزند فاضل، با تقوا و متعهد حضرت امام خمینی(ره) برادر عزیزمان جناب سید محمد خاتمی به پایان خود نزدیک می‌شود و لبخندهای شیرین در این روزها خبر از آن می‌دهد که زخم‌های بی‌شماری که در طی این مدت به آن جان عزیز وارد شد به همین زودی و پیش از به اتمام رسیدن دوران خدمتش التیام یافته است. رنجی که برای خداوند پذیرفته شود، میوه‌های شیرین خواهد داد و هر قدر که ایمان به فضل الهی بیشتر باشد، این میوه‌ها زودتر به بار می‌رسند. قدردانی از دستاوردهای بزرگی که دولت خاتمی در طی این هشت سال داشته است، وظیفه‌ای صرفا اخلاقی نیست تا از خدمات بی‌شائبه‌ی برادری مخلص و بی‌ادعا سپاسگزاری شده باشد، بلکه هم‌چنین برای آن است تا آیندگان قدر آن‌چه با خون دل بسیار فراهم آمده است، بدانند و آن را به راحتی از دست ندهند.
ایشان هم اکنون کاندیدای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری می باشند.

پروفسور زهرا رهنورد
پروفسور زهرا رهنورد بروجردی همسر میرحسین موسوی است. زهرا رهنورد بروجردی متولد 1334 در بروجرد است. او نویسنده نقاش و مجسمه ساز است. همچنین زهرا رهنورد بروجردی رئیس دانشگاه الزهرا و مشاور رئیس جمهور  سابق کشورمان (سید محمدخاتمی) را در کارنامه دارد. رهنورد دارای مدرک کارشناسی مجسمه سازی کارشناسی ارشد پژوهش و هنر کارشناسی ارشد علوم سیاسی و دکترای علوم سیاسی از دانشگاه تهران و اولین زن مسلمان رئیس و اخیرا کسب مدرک تمام استادی(پروفسوری) دانشگاه است.


رهنورد، همسر میرحسین موسوی، نخست‌وزیر سابق کشور، تاکنون یش از 30 جلدکتاب و ده ها مقاله در مباحث نظری هنر، زنان،علمی و سیاسی به چاپ رسیده است. ازجمله: حکمت هنر اسلامی- طلوع زن مسلمان- ریشه های استعماری کشف حجاب- پیام حجاب زن مسلمان- دولت اسلامی- موضع گیری طبقات در فرایند انحطاط جامعه- سوگواری در حراء و...

وی پیش از این رییس تنها دانشگاه دخترانه کشور یعنی دانشگاه الزهرا بود، که گفته می‌شود به دلیل فشارهای وارده از سوی اصولگرایان نسبت به نوع مدیریت وی از این دانشگاه، در شهریور 85 از این سمت کنار رفت و جای خود را به محبوبه مباشری واگذار کرد.


مدارک دانشگاهی:
لیسانس : مجسمه سازی - دانشگاه تهران
فوق لیسانس : پژوهش اسلامی - دانشگاه تهران
علوم سیاسی - واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی
دکترا : علوم سیاسی - واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی

آثار و تالیفات:
مقالات : ارائه بیش از 33 مقاله در زمینه هنر و موضوع زن در سمینارهای مختلف.
کتابها :
حکمت هنر اسلامی، 1378، «سمت».
مشبک، 1381، «سمت».
تصحیح کتاب و مقدمه کتاب خاتم، 1383، «سمت».
همگام با هجرت یوسف، دفتر نشر فرهنگ اسلامی .
موضع گیری طبقات اجتماعی با فرایند انحطاط یک جامعه در قرآن، 1375، نشر معلم.
هنر معاصر ایران در جهان اسلام، 1382، نشر روزنه.
پیام زن مسلمان، 1991، انگلستان انتشارات هدی.
زیبا شناسی در اسلام و مسیحیت و مارکسیسم، 1368، بی تا.
ریشه استعماری کشف حجاب، 1359، هدایت و یازده کتاب دیگر به زبانهای اردو، ترکی استانبولی و انگلیسی.

تحقیقات و فعالیتها : در سه حوزه ادبی و هنری ، علوم سیاسی و مطالعات زنان.
اشتغال به تدریس دروس مجسمه سازی، تاریخ هنر، حکمت هنر اسلامی و مطالعات تطبیقی و زبان و بیان در هنرهای سنتی در مقاطع لیسانس تا دکترا.
از ایشان چند اثر هنری از جمله مجسمه های مادر(نرگس عشق) واقع در میدان مادر تهران، ظهر عاشورا و پرنده روز دهم به یاد مانده است .

مسئولیتهای اجرایی :
ریاست دانشگاه الزهرا.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران.
از سال 1374 تا کنون، مدیر گروه هنر سازمان «سمت».

سابقه تدریس :
مجسمه سازی، تاریخ هنر، حکمت هنر اسلامی، مطالعات تطبیقی و زبان و بیان در هنرهای سنتی، مقاطع لیسانس تا دکترا در دانشگاههای الزهرا، تربیت مدرس و تهران.

عناوین و تقدیرنامه ها :
ایشان به دلیل 35 سال فعالیتهای قرآن پژوهی در قلمرو هنر، زن و علوم سیاسی مفتخر به دریافت لقب «خادم القرآن» شدند و همچنین از طرف مرکز بیوگرافی دانشگاه کمبریج در لیست دو هزار استاد برجسته جهانی قرار گرفتند.
کسب رتبه برگزیده جایزه بین المللی هجدهمین جشنواره بین المللی خوارزمی در سال 1383.
لوح تقدیر از سازمان «سمت» به امضای رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام جناب آقای هاشمی رفسنجانی به مناسبت برگزیده شدن به عنوان مدیر نمونه گروه پژوهشی هنر و 10 لوح تقدیر دیگر.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمد میثم پورکاظمی
تاریخ : پنج شنبه 21 آبان 1394
0000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000000

لطفا به نظرسنجی هم سر بزنید .

بارسلونا

رئال


|
امتیاز مطلب : 1
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : محمد میثم پورکاظمی
تاریخ : یک شنبه 10 آبان 1394
..............

دخترک 8 ساله بود،  اهل کرمان. موقع بازي در کوچه بود که با اتومبيلي تصادف کرد. ضربه آنقدر شديد بود که به حالت کما و اغما رفت. حال زهرا هر روز بدتر از روز قبل مي شد. مادرش ديگر نا اميد شده بود.  دکترها هم جوابش کرده بودند.


دکتر معالجش -دکتر سعيدي، رزيدنت مغز و اعصاب-  مي گويد: زهرا وقتي به بيمارستان اعزام شد ضربه شديدي به مغزش وارد شده بود.  براي همين هم نمي توانستيم هيچگونه عملي روي او انجام دهيم. احتمال خوب شدنش خيلي ضعيف بود.


در بخش مراقبتهاي ويژه، پيرزني چند هفته اي است که بر بالين نوه اش با نوميدي دست به دعا برداشته است.

                                          اين ايام مصادف بود با سفر رهبر انقلاب به استان کرمان. ولي حيف که زهرا با مادربزرگش نمي توانستند به استقبال و زيارت آقا بروند. اگر اين اتفاق نمي افتاد، حتماً زهرا و مادر بزرگش هم به ديدار آقا مي رفتند، اما حيف ....


خود مادر بزرگ ماجرا را اينطور تعريف مي کند: وقتي آقا آمدند کرمان، خيلي دلم مي خواست نزد ايشان بروم و بگويم: آقاجان! يک حبه قند يا ... را بدهيد تا به دختر بيمارم بدهم، شايد نور ولايت، معجزه اي کند و فرزندم چشمانش را باز کند .


مثل کسي که منتظر است دکتري از ديار ديگري بيايد و نسخه شفا بخشي بپيچد همه اش مي گفتم: خدايا! چرا اين سعادت را ندارم که از دست رهبر انقلاب، سيد بزرگوار چيزي را دريافت کنم که شفاي بيمارم را در پي داشته باشد. مادربزرگ ادامه مي دهد: آن شب ساعت11 بود. نزديک درب اورژانس که رسيدم، مامور بيمارستان گفت: رهبر تشريف آورده اند اينجا. گفتم: فکر نمي کنم، اگر خبري بود سر و صدايي، استقبالي يا عکس العملي انجام مي شد؛ اما ناگهان به دلم افتاد، نکند که راست بگويد. به طرف اورژانس دويدم، نه پرواز کردم. وقتي رسيدم، ديدم راست است. آقا اينجاست. و من در يک قدمي آقا هستم. با گريه به افرادي که اطراف آقا بودند گفتم: مي خواهم آقا را ببينم. گفتند: صبر کن، وقتي آقا از اين اتاق بيرون آمدند، مي تواني آقا را ببيني. وقتي رهبر بيرون آمدند، جلو رفتم. از هيجان مي لرزيدم. اشک جلوي ديدگانم را گرفته بود و قدرت حرف زدن نداشتم. عاقبت زبان در دهانم چرخيد و گفتم: آقا! دختر هشت ساله ام تصادف کرده و در کما است. نامش زهرا است. ترا به جان مادرت زهرا(س)  يک چيزي به عنوان تبرک بدهيد که به بچه ام بدهم تا شفا پيدا کند. آقا بدون تأمل چفيه اش را از شانه برداشت و توي دستهاي لرزان من گذاشت. داشتم بال در مي آوردم. سراسيمه برگشتم و بدون هيچ درنگ و صحبتي فوراً چفيه متبرک آقا را روي چشمان و دست و صورت زهرا ماليدم و ناگهان ديدم زهرا يکي از چشمانش را باز کرد. حال عجيبي داشتم. روحم در پرواز بود و جسمم در تلاش براي بهبودي فرزندم که تا دقايقي پيش، از سلامت وي قطع اميد کرده بوديم. ساعت 2 بعد از ظهر آن روز، زهرا هر دو چشمش را کاملاً باز کرد و روز بعد هم به بخش منتقل شد و فردايش هم مرخص گرديد.


زهراي کوچک حالا يک ياد گاري دارد که خود مي گويد: آن را با هيچ چيز عوض  نمي کنم. او مي گويد: اين چفيه مال خودم است. آقا به من داده، خودم از روي حرم حضرت علي(ع) برداشتم .


مادر بزرگ نيز مي گويد: از آن روز تاکنون فقط يک آرزو دارم. آن هم اين است که با زهرا به زيارت آقا بروم.


تخليص از نشريه داخلي لشکر 41 ثارالله


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمد میثم پورکاظمی
تاریخ : سه شنبه 7 مهر 1394

زندگينامه
 سيد على حسینی خامنه‌اى فرزند مرحوم حجت‌الاسلام‌ و المسلمين حاج سيد جواد حسينى خامنه‌اى، در فروردین ماه سال ۱۳۱۸ شمسی برابر با ۱۳۵۸ قمرى در مشهد مقدس چشم به دنيا گشود. او دومين پسر خانواده بود و زندگى مرحوم سيد جواد خامنه‌اى هم مانند بيشتر روحانيون و مدرسان علوم دينى، بسيار ساده: «پدرم روحانى معروفى بود، اما خيلى پارسا و گوشه‌گير [...] زندگى ما به‌سختى مى‌گذشت. من يادم هست شب‌هايى اتفاق مى‌افتاد كه در منزل ما شام نبود. مادرم با زحمت براى ما شام تهيه مى‌كرد. [...] آن شام هم نان و كشمش بود.»
 امّا خانه اى را که خانواده سيّد جواد در آن زندگى مى کردند، رهبر انقلاب چنين توصيف مى کنند:
 «منزل پدرى من که در آن متولد شده ام، تا چهارـ پنج سالگى من، يک خانه 60 ـ 70 مترى در محّله فقير نشين مشهد بود که فقط يک اتاق داشت و يک زير زمين تاريک و خفه اى! هنگامى که براى پدرم ميهمان مى آمد (و معمولاً پدر بنا بر اين که روحانى و محل مراجعه مردم بود، ميهمان داشت) همه ما بايد به زير زمين مى رفتيم تا مهمان برود. بعد عدّه اى که به پدر ارادتى داشتند، زمين کوچکى را کنار اين منزل خريده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شديم.»
 رهبرانقلاب از دوران کودکى در خانواده اى فقير امّا روحانى و روحانى پرور و پاک و صميمي، اينگونه پرورش يافت و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگش سيد محمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را ياد بگيرند. سپس، دو برادر را در مدرسه تازه تأسيس اسلامى «دارالتعّليم ديانتى» ثبت نام کردند و اين دو دوران تحصيل ابتدايى را در آن مدرسه گذراندند.
در حوزه علميه
 ايشان از دوره دبيرستان، خواندن «جامع المقدمات» و صرف و نحو را آغاز کرده بود. سپس از مدرسه جديد وارد حوزه علميه شد و نزد پدر و ديگر اساتيد وقت ادبيات و مقدمات را خواند.
 درباره انگيزه ورود به حوزه علميه و انتخاب راه روحانيت مى گويند:  «عامل و موجب اصلى در انتخاب اين راه نورانى روحانيت پدرم بودند و مادرم نيز علاقه مند و مشوّق بودند».
 ايشان کتب ادبى ار قبيل «جامع المقدمات»، «سيوطى»، «مغنى» را نزد مدرّسان مدرسه «سليمان خان» و «نوّاب» خواند و پدرش نيز بر درس فرزندانش نظارت مى کرد. کتاب «معالم» را نيز در همان دوره خواند. سپس «شرايع الاسلام» و «شرح لمعه» را در محضر پدرش و مقدارى را نزد مرحوم «آقا ميرزا مدرس يزدى» و رسائل و مکاسب را در حضور مرحوم حاج شيخ هاشم قزوينى و بقيه دروس سطح فقه و اصول را نزد پدرش خواند و دوره مقدمات و سطح را بطور کم سابقه و شگفت انگيزى در پنچ سال و نيم به اتمام رساند. پدرش مرحوم سيد جواد در تمام اين مراحل نقش مهّمى در پيشرفت اين فرزند برومند داشت. رهبر بزرگوار انقلاب، در زمينه منطق و فلسفه، کتاب منظومه سبزوار را ابتدا از «مرحوم آيت الله ميرزا جواد آقا تهرانى» و بعدها نزد مرحوم «شيخ رضا ايسى» خواندند.
 در حوزه علميه نجف اشرف
 آيت الله خامنه اى که از هيجده سالگى در مشهد درس خارج فقه و اصول را نزد مرجع بزرگ مرحوم آيت الله العظمى ميلانى شروع کرده بودند. در سال 1336 به قصد زيارت عتبات عاليات، عازم نجف اشرف شدند و با مشاهده و شرکت در درسهاى خارج مجتهدان بزرگ حوزه نجف از جمله مرحوم سيد محسن حکيم، سيد محمود شاهرودى، ميرزا باقر زنجانى، سيد يحيى يزدى، و ميرزا حسن بجنوردى، اوضاع درس و تدريس و تحقيق آن حوزه علميه را پسنديدند و ايشان را از قصد خود آگاه ساختند. ولى پدر موافقت نکرد. پس از مدّتى ايشان به مشهد باز گشتند.
 در حوزه علميه قم
 آيت الله خامنه اى از سال 1337 تا 1343 در حوزه علميه قم به تحصيلات عالى در فقه و اصول و فلسفه، مشغول شدند و از محضر بزرگان چون مرحوم آيت الله العظمى بروجردى، امام خمينى، شيخ مرتضى حائرى يزدى وعلـّامه طباطبائى استفاده کردند. در سال 1343، از مکاتباتى که رهبر انقلاب با پدرشان داشتند، متوجّه شدند که يک چشم پدر به علت «آب مرواريد» نابينا شده است، بسيار غمگين شدند و بين ماندن در قم و ادامه تحصيل در حوزه عظيم آن و رفتن به مشهد و مواظبت از پدر در ترديد ماندند. آيت الله خامنه اى به اين نتيجـه رسيدند که به خاطر خدا از قــم به مشهد هجرت کنند واز پدرشان مواظبت نمايند. ايشان در اين مـورد مى گويند:
 «به مشهد رفتم و خداى متعال توفيقات زيادى به ما داد. به هر حال به دنبال کار و وظيفه خود رفتم. اگر بنده در زندگى توفيقى داشتم، اعتقادم اين است که ناشى از همان بّرى «نيکى» است که به پدر، بلکه به پدر و مادر انجام داده ام». آيت الله خامنه اى بر سر اين دو راهى، راه درست را انتخاب کردند. بعضى از اساتيد و آشنايان افسوس مى خوردند که چرا ايشان به اين زودى حوزه علميه قم را ترک کردند، اگر مى ماندند در آينده چنين و چنان مى شدند!... امّا آينده نشان داد که انتخاب ايشان درست بوده و دست تقدير الهى براى ايشان سر نوشتى ديگر و بهتر و والاتر از محاسبات آنان، رقم زده بود. آيا کسى تصّور مى کرد که در آن روز جوان عالم پراستعداد 25 ساله، که براى رضاى خداوند و خدمت به پدر و مادرش از قم به مشهد مى رفت، 25 سال بعد، به مقام والاى ولايت امر مسلمين خواهد رسيد؟! ايشان در مشهد از ادامه درس دست برنداشتند و جز ايام تعطيل يا مبازره و زندان و مسافرت، به طور رسمى تحصيلات فقهى و اصول خود را تا سال 1347 در محضر اساتيد بزرگ حوزه مشهد بويژه آيت الله ميلانى ادامه دادند. همچنين ازسال 1343 که در مشهد ماندگار شدند در کنار تحصيل و مراقبت از پدر پير و بيمار، به تدريس کتب فقه و اصول و معارف دينى به طلـّاب جوان و دانشجويان نيز مى پرداختند.
 مبارزات سياسى
 آيت الله خامنه اى به گفته خويش «از شاگردان فقهى، اصولى، سياسى و انقلابى امام خمينى (ره) هستند» امـّا نخستين جرقـّه هاى سياسى و مبارزاتى و دشمنى با طاغوت را مجاهد بزرگ و شهيد راه اسلام شهيد «سيد مجتبى نوّاب صفوى» در ذهن ايشان زده است، هنگاميکه نوّاب صفوى با عدّه اى از فدائيان اسلام در سال 31 به مشهد رفته در مدرسه سليمان خان، سخنرانى پر هيجان و بيدار کننده اى در موضوع احياى اسلام و حاکميت احکام الهى، و فريب و نيرنگ شاه و انگليسى و دروغگويى آنان به ملـّت ايران، ايراد کردند. آيت الله خامنه اى آن روز از طـّلاب جوان مدرسه سليمان خان بودند، به شدّت تحت تأثير سخنان آتشين نوّاب واقع شدند. ايشان مى گويند: «همان وقت جرقه هاى انگيزش انقلاب اسلامى به وسيله نوّاب صفوى در من به وجود آمده و هيچ شکى ندارم که اولين آتش را مرحوم نوّاب در دل ما روشن کرد».
 همراه با نهضت امام خمينى (قدس سره)
 آيت الله خامنه اى از سال 1341 که در قم حضورداشتند و حرکت انقلابى واعتراض آميز امام خمينى عليه سياستهاى ضد اسلامى و آمريکا پسند محمد رضا شاه پهلوى، آغاز شد، وارد ميدان مبارزات سياسى شدند و شانزده سال تمام با وجود فراز و نشيب هاى فراوان و شکنجه ها و تبعيدها و زندان ها مبارزه کردند و در اين مسير ازهيچ خطرى نترسيدند. نخستين بار در محرّم سال 1383 از سوى امام خمينى (قدس سره) مأموريت يافتند که پيام ايشان را به آيت الله ميلانى و علماى خراسان در خصوص چگونگى برنامه هاى تبليغاتى روحانيون در ماه محرّم و افشاگرى عليه سياست هاى آمريکايى شاه و اوضاع ايران و حوادث قم، برسانند. ايشان اين مأموريت را انجام دادند و خود نيز براى تبليغ، عازم شهر بيرجند شدند و در راستاى پيام امام خمينى، به تبليغ و افشاگرى عليه رژيم پهلوى و آمريکا پرداختند. بدين خاطر در 9 محرّم «12 خرداد 1342» دستگير و يک شب بازداشت شدند و فرداى آن به شرط اينکه منبر نروند و تحت نظر باشند آزاد شدند. با پيش آمدن حادثه خونين 15خرداد، باز هم ايشان را از بيرجند به مشهد آورده، تحويل بازداشتگاه نظامى دادند و ده روز در آنجا با سخت ترين شرايط و شکنجه و آزارها زندانى شدند.
 دوّمين بازداشت
 در بهمن 1342 - رمضان 1383- آيت الله خامنه اى با عدّه اى از دوستانشان براساس برنامه حساب شده اى به مقصد کرمان حرکت کردند. پس از دو ـ سه روز توقف در کرمان و سخنرانى و منبر و ديدار با علما و طلـّاب آن شهر، عازم زاهدان شدند. سخنرانى ها و افشاگرى هاى پرشور ايشان بويژه درايـّام ششم بهمن ـ سالگرد انتخابات و رفراندوم قلـّابى شاه ـ مورد استقبال مردم قرار گرفت. در روزپانزدهم رمضان که مصادف با ميلاد امام حسن (ع) بود، صراحت و شجاعت و شور انقلابى ايشان در افشاگرى سياستهاى شيطانى و آمريکايى رژيم پهلوى، به اوج رسيد و ساواک شبانه ايشان را دستگير و با هواپيما روانه تهران کرد. رهبر بزرگوار، حدود دو ماه ـ به صورت انفرادى ـ در زندان قزل قلعه زندانى شدند و انواع اهانت ها و شکنجه ها را تحمّل کردند.
 سوّمين و چهارمين بازداشت
 کلاسهاى تفسير و حديث و انديشه اسلامى ايشان در مشهد و تهران با استقبال کم نظير جوانان پرشور و انقلابى مواجه شد. همين فعاليت ها سبب عصبانيت ساواک شد و ايشان را مورد تعقيب قرار دادند. بدين خاطر در سال 1345 در تهران مخفيانه زندگى مى کردند و يک سال بعد ـ 1346ـ دستگير و محبوس شدند. همين فعاليّت هاى علمى و برگزارى جلسات و تدريس و روشنگرى عالمانه و مصلحانه بود که موجب شد آن بزرگوار بار ديگر توسط ساواک جهنّمى پهلوى در سال 1349 نيز دستگير و زندانى گردند.
 پنجمين بازداشت
 حضرت آيت الله خامنه اى «مد ظله» درباره پنجمين بازداشت خويش توسط ساواک مى نويسد:
 «از سال 48 زمينه حرکت مسلحانه در ايران محسوس بود. حساسيّت و شدّت عمل دستگاههاى جارى رژيم پيشين نيز نسبت به من، که به قرائن دريافته بودند چنين جريانى نمى تواند با افرادى از قبيل من در ارتباط نباشد، افزايش يافت. سال 50 مجدّداً و براى پنجمين بار به زندان افتادم. برخوردهاى خشونت آميز ساواک در زندان آشکارا نشان مى داد که دستگاه از پيوستن جريان هاى مبارزه مسلـّحانه به کانون هاى تفـّکر اسلامى به شدّت بيمناک است و نمى تواند بپذيرد که فعاليّـت هاى فکرى و تبليغاتى من در مشهد و تهران از آن جريان ها بيگانه و به کنار است. پس از آزادى، دايره درسهاى عمومى تفسير و کلاسهاى مخفى ايدئولوژى و... گسترش بيشترى پيدا کرد».
 بازداشت ششم
 در بين سالهاى 1350ـ1353 درسهاى تفسير و ايدئولوژى آيت الله خامنه اى در سه مسجد «کرامت» ، «امام حسن» و «ميرزا جعفر» مشهد مقدس تشکيل مىشد و هزاران نفر ازمردم مشتاق بويژه جوانان آگاه و روشنفکر و طلـّاب انقلابى و معتقد را به اين سه مرکز مى کشاند و با تفکّرات اصيل اسلامى آشنا مى ساخت. درس نهج البلاغـه ايشان از شور و حال ديگـرى برخوردار بود و در جزوه هاى پلى کپى شده تحت عنوان: «پرتوى از نهج البلاغه» تکثير و دست به دست مى گشت. طلـّاب جوان و انقلابى که درس حقيقت و مبارزه را از محضر ايشان مى آموختند، با عزيمت به شهرهاى دور و نزديکِ ايران، افکار مردم را با آن حقايق نورانى آشنا و زمينه را براى انقلاب بزرگ اسلامى آماده مى ساختند. اين فعاليـّت ها موجب شد که در دى ماه 1353 ساواک بى رحمانه به خانه آيت الله خامنه اى در مشهد هجوم برده، ايشان را دستگير و بسيارى از يادداشت ها و نوشته هايشان را ضبط کنند. اين ششمين و سخت ترين بازداشت ايشان بود و تا پاييز 1354 در زندان کميته مشترک شهربانى زندان بودند. در اين مدت در سلولى با سخت ترين شرايط نگه داشته شدند. سختى هايى که ايشان در اين بازداشت تحمّل کردند، به تعبير خودشان «فقط براى آنان
 که آن شرايط را ديده اند، قابل فهم است». پس از آزادى از زندان، به مشهد مقدس برگشتند و باز هم همان برنامه و تلاش هاى علمى و تحقيقى و انقلابى ادامه داشت. البته ديگر امکان تشکيل کلاسهاى سابق را به ايشان ندادند.
 در تبعيد
 رژيم جنايتکار پهلوى در اواخر سال 1356، آيت الله خامنه اى را دستگير و براى مدّت سه سال به ايرانشهر تبعيد کرد. در اواسط سال 1357 با اوجگيرى مبارزات عموم مردم مسلمان و انقلابى ايران، ايشان از تبعيدگاه آزاد شده به مشهد مقدس بازگشتند و در صفوف مقدم مبارزات مردمى عليه رژيم سفـّاک پهلوى قرار گرفتند و پس از پانزده سال مبارزه مردانه و مجاهدت و مقاومت در راه خدا و تحمّل آن همه سختى و تلخى، ثمره شيرين قيام و مقاومت و مبارزه؛ يعنى پيروزى انقلاب کبير اسلامى ايران و سقوط خفـّت بار حکومتِ سراسر ننگ و ظالمانه پهلوى، و برقرارى حاکميت اسلام در اين سرزمين را ديدند.
 در آستانه پيروزى
 درآستانه پيروزى انقلاب اسلامى، پيش از بازگشت امام خمينى از پاريس به تهران، «شوراى انقلاب اسلامى» با شرکت افراد و شخصيت هاى مبارزى همچون شهيد مطهرى، شهيد بهشتى، هاشمى رفسنجانى و... از سوى امام خمينى در ايران تشکيل گرديد، آيت الله خامنه اى نيز به فرمان امام بزرگوار به عضويت اين شورا درآمد. پيام امام توسط شهيد مطهرى «ره» به ايشان ابلاغ گرديد و با دريافت پيام رهبر کبير انقلاب، از مشهد به تهران آمدند.
 پس از پيروزى
 آيت الله خامنه اى پس از پيروزى انقلاب اسلامى نيز همچنان پرشور و پرتلاش به فعاليّت هاى ارزشمند اسلامى و در جهت نزديکتر شدن به اهداف انقلاب اسلامى پرداختند که همه در نوع خود و در زمان خود بى نظير و بسيار مهّم بودند که در اين مختصر فقط به ذکر رؤوس آنها مى پردازيم:
 ٭ پايه گذارى «حزب جمهورى اسلامى» با همکارى و همفکرى علماى مبارز و هم رزم خود: شهيد بهشتى، شهيد باهنر، هاشمى رفسنجانى و... دراسفند 1357.
 ٭ معاونت وزارت دفاع در سال 1358.
 ٭ سرپرستى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 1358.
 ٭ امام جمعه تهران، 1358.
 ٭ نماينده امام خميني«قدّس سرّه» در شوراى عالى دفاع ، 1359.
 ٭ نماينده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى، 1358.
 ٭ حضور فعّال و مخلصانه در لباس رزم در جبهه هاى دفاع مقدس، در سال 1359 با شروع جنگ تحميلى عراق عليه ايران و تجاوز ارتش متجاوز صّدام به مرزهاى ايران؛ با تجهيزات و تحريکات قدرت هاى شيطانى و بزرگ ازجمله آمريکا و شوروى سابق.
 ٭ ترور نافرجام ايشان توسط منافقين در ششم تيرماه 1360 در مسجد ابوذر تهران.
 ٭ رياست جمهورى؛ به دنبال شهادت محمد على رجايى دومّين رئيس جمهور ايران، آيت الله خامنه اى در مهر ماه 1360 با کسب بيش از شانزده ميليون رأى مردمى و حکم تنفيذ امام خمينى (قدس سره) به مقام رياست جمهورى ايران اسلامى برگزيده شدند. همچنين از سال 1364 تا 1368 براى دوّمين بار به اين مقام و مسؤوليت انتخاب شدند.
 ٭ رياست شوراى انقلاب فرهنگ، 1360.
 ٭ رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام، 1366.
 ٭ رياست شوراى بازنگرى قانون اساسى، 1368.
 ٭ رهبرى و ولايت امّت، که از سال 1368، روز چهاردهم خرداد پس از رحلت رهبر کبيرانقلاب امام خمينى (قدس سره) توسط مجلس خبرگان رهبرى به اين مقام والا و مسؤوليت عظيم انتخاب شدند، و چه انتخاب مبارک و درستى بود که پس از رحلت امام راحل، با شايستگى تمام توانستند امّت مسلمان ايران، بلکه مسلمانان جهان را رهبرى نمايند.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمد میثم پورکاظمی
تاریخ : سه شنبه 7 مهر 1394
مدرسه

باز می آید صدای مدرسه
بانگ شادی هوی و های مدرسه

مرغ دل پر می زند از اشتیاق
در هوای با صفای مدرسه

زنگ تفریح است و خوش پیچیده است
عطر بازی در فضای مدرسه
بوی مهر و مهربانی می دهد
ماه مهر و ابتدای مدرسه
از میان خاطرات کودکی
می روم تا جای جای مدرسه
ناظم مدرسه می گوید : سلام
بچه های با وفای مدرسه
جایتان در قلب ما ، خوش آمدید
پایتان بر چشمهای مدرسه


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمد میثم پورکاظمی
تاریخ : سه شنبه 7 مهر 1394

                          لبیک یا سید علی خامنه ای
عشق یعنی یک خمینی سادگی
                                            عشق یعنی با علی دلدادگی

عشق یعنی لافتی   الا  علی
                                           عشق یعنی رهبرم سید علی

.............................................................

جان خود در ره اولاد علی می بازیم
                                                 همچو "مالک" به عدوان علی می تازیم

ای که گویی که خلایق ز " ولی " خسته شدند
                                             کوری چشم تو بر سید علی می نازیم


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : محمد میثم پورکاظمی
تاریخ : شنبه 4 مهر 1394